بیست و هفتم اردی‎بهشت ماه یک هزار و سیصد و بیست و سه خورشیدی در اصفهان دیده به جهان گشودم. دوران شیر خوارگی‎ام در بافق و انارک گذشته بود. در تهران به اولین کودکستان ایرانی به نام برسابه واقع در میدان بهارستان رفتم که توسط ارامنه تأسیس شده بود.


با مادربزرگ پدری و یکی از عمه‎ها و افرادی دیگر از فامیل پدری در خانه‎ای با حیاط مرکزی و آب انبار و یک حوض کوچک در وسط حیاط و چهار باغچه در دو طرف آن، و دورتا دور پنج دری و سه دری و دو دری، در کوچه مهندس الممالک در خیابان شاه آباد ( جمهوری اسلامی کنونی) روبروی تأتر سعدی که بعد ها تبدیل به سینما شد، زندگی می‎کردیم. به گمانم نام این کوچه به یاد و بزرگداشت برادر کوچکتر پدرم به نام خلیل بود. مهندس معدن و از تحصیل کردگان زبده‎ای بود که رضا شاه برای تحصیلات عالیه به فرنگ فرستاده بود. معادن مس انارک در کویر مرکزی و معادن ذغال سنگ و سیمان خاور در شمال شرقی خراسان را هم او راه اندازی کرده بود، هم‎اکنون هم تونل‎های این معدن به نام نوحی یک، نوحی دو و سه نامیده می‎شود. تمام خانواده به او افتخار می‎کردند. به خاطر می‎آورم تا سال‎ها الگوی اخلاقی و شخصیتی برای همه فامیل و آشنایان دور و نزدیک و کارکنان و کارگران معدن بود. از مهربانی، جدیت و همیّت شغلی، درستکاری و انظباط حرفه‎ای او داستان‎های زیادی نقل می‎شد از جمله این که یک بار هنگام بازگشت از معدن به خانه بالاپوش گران قیمت خود را با بالاپوش فقیری عوض کرده و او را برای حمام کردن به خانه خود آورده و سفارش می‎کند، پس از استحمام لباس نو به او بپوشانند و با دادن مقداری خرجی او را مرخص می‎کند. مادرم همواره با هیجان از او تعریف می‎کرد که همه کارکنان و کارگران در حالی که او را دعا می‎کردند به شدت از او حساب می‎بردند. با این حال چون حاضر به همکاری با انگلیس‎ها نبوده در راه معادن خاور خراسان با چند تیر به زندگی او خاتمه می‎دهند.


این همه را گفتم نه از باب آن‎که من آن‎ام که رستم بود پهلوان، نه! بلکه از باب اشاره به یک نکته مهم نظریه فروید در باب ناخودآگاه و چگونگی تکوین فراخودیا من برتر از دوران کودکی. آنچه از او نقل می‎شد برای ما شبیه یک اسطوره بود. طبعاً من هم می‎خواستم همچون او باشم؛ مهم نبود که آن داستان‎ها واقعی بود یا غیر، به لحاظ تاریخی و اجتماعی بود. به این معنی این فقط من و خانواده ما نبود که این الگو را پسندیده یا اصلاً بر ساخته بود. این الگو در واقع نمونه‎ای از الگوهای تاریخی بزرگتر از جمله رضا شاه، نادرشاه، شاه عباس (کبیر) به عنوان نماد (جبروت و نیکی) بود که در وجود دولتمردان آن ایام و همچنین نسل بعدی که که ما بودیم ریشه دوانیده بود. با تمامی جنبه‎های مثبت و منفی، تاریخی و ضد تاریخی، روحیات این نسل را در اینگونه اسطوره‎ها می‎توان جستجو کرد. روشن است که الگوهای از جنس دیگر نیز تاریخ ما را بر ساخته‎اند. اما به هر حال این جنس هم وجود داشت که به ویژه در دوران پهلوی‎ها در آموزه‎های رسمی، پارادایم اقتدار فرهمند را نشانه می‎رفت که مخلوطی از جبروت و مهربانی، استبداد و نیکی، وطن پرستی، عشق سازندگی و پیشرفت بود.


دوران دبستان و دبیرستان به مناسبت شغل پدرم هر سه سال در یک منطقه از ایران سپری شد. وضعیتی که بسیار خوشایند بود. سه سال آخر دبیرستان در کارخانه آبکوه در کنار شهر مشهد و دبیرستان ابومسلم آن شهر گذشت. دورانی بسیار خوش با آموزه‎های مذهبی نزد استاد شریعتی (پدر دکتر) و شخصیت‎های بزرگی همچون طاهر احمدزاده و رفقای نیکی چون مسعود و مجید احمدزاده و امیر پرویز پریان به عنوان اعضای اصلی اولین انجمن اسلامی دانش آموزی ایران؛ در سال‎های 1340 و 1341 نماینده این انجمن در کنگره انجمن‎های اسلامی بودم که در دبیرستان کمال نارمک برگزار شده بود. در آنجا با غرور و خوشحالی با بزرگان جامعه اسلامی روشنفکر در ایران از جمله آیت الله طالقانی، مهندس بازرگان، دکتر سحابی، دکتر پیمان.، سعید محسن، حنیف نژاد و دیگر بزرگان هم سخن و هم سفره شدم. در دوران دانشجویی هر جا سر و صدایی بود حاضر بودم. به قول پدر و مادر و بزرگترهای فامیل کله‎ام بوی قرمه می‎داد.


در سال 1348 با پروژه نهایی بازسازی روستای استاد از توابع گناباد در جنوب خراسان در رشته معماری فارغ‎التحصیل شدم. خاطرات خوشی از شش ماهه اموزشی سربازی در پادگان نیروی زمینی در وردآورد کرج که به سپاهیان هفتگانه اختصاص داده شده بود دارم. گروهان ما به سپاه ترویج و آبادنی اختصاص یافته بود که همه مهندس از دانشگاه‎‎های مختلف بودند. بعضی از آن‎ها از گروه‎های زیر زمینی انقلابی سر در آوردند. از آن میان بعضی شهید شدند. بعضی دولتمرد و یکی هم نخست وزیر نام آوری شد.


در سال 1350 ازدواج کردم. همسرم لیسانس ریاضی از دانشکده علوم دانشگاه تهران بود و به خاطر کسب رتبه در مسابقه زبان فرانسه که از طرف وابستگی فرهنگی سفارت برگزار می‎شد بورسی از دولت فرانسه گرفت. من هم که با حوادث شهریور 1350 بعضی از دوستانم را از دست داده بودم و انگیزه‎ای برای ماندن نداشتم، در سال 1351 به اتفاق او دستور «سِيرُواْ فِي الأَرْضِ» و «هاجَرُوا في سَبيلِ اللَّه» را به گوش جان شنیدم و برای دیدن دنیا و کسب تجربه رخت سفر به فرانسه بر بستم. در دانشکده زبان و ادبیات دانشگاه پلی والری در شهر زیبا و خوش آب و هوای مون پلیه در جنوب فرانسه نزدیک سواحل لاجوردی مدیترانه و شهر مارسی، همانجا که لُکُربوزیه بعد از جنگ جهانی دوم مجتمع مسکونی مشهور مارسی را طراحی و به پشتیبانی وزیر مسکن سوسیالیست فرانسه اجرا کرده بود، زبان فرانسه خواندم، در سال 1355 (1976) از دانشگاه کرتیی (پاریس دوازدهم) با مدرک دیپلم مطالعات پیشرفته (دکترای بدون رساله در دانشگاه‎های معتبر دولتی) در رشته شهرسازی و آمایش سرزمین فارغ التحصیل شدم. پیش از این تاریخ به پاریس آمده و دارای دو فرزند کوچک شده بودیم، بورس تحصیلی همسرم قطع شده بود و با مشکلات مادی زیاد ولی در عین حال با غرور و سر خوشی بلکه سر مستی زندگی می‎کردیم. گوشمان ابداً بدهکار پندها و انتقادات بزرگترها نبود. بار اصلی زندگی را همواره همسر خوبم به دوش می‎کشید. با اولین کار ترجمه برای یک شرکت فرانسوی، حق‎الزحمه مختصری گرفتم. با این حال دستاوردهایش بیشتر به یک معجزه می‎مانست. در آن زمان دیگر امکان کار در کشورهای اروپایی زیاد بود. یک دهه پیش از آن در هنگام رشد شتابان اقتصاد آلمان فرزندان طبقه پایین برای تحصیل و کار و کسب، و فرستادن پول برای خانواده‎های خود در ایران به آلمان می‎رفتند. چیزی مثل ژاپن یک دهه پیش. من خود در سوئد، آلمان، فرانسه و انگلیس کارهای مختلف کردم. در سوئد کار در کارخانه صحافی و رستوران، در برلین (به کمک برادرم سعید که دانشجوی برق بود) برق ساختمان، در جنوب فرانسه و پاریس، برق ساختمان و خدمات فنی و تجهیزات خانگی در لندن طرحی برای بازسازی یک هتل قدیمی کوچک و کار موقت در دفاتر معماری پاریس و بیروت را تجربه کردم. در سمینارهای مختلف دوره‎های دکترای فلسفه و جامعه شناسی به صورت نیمه رسمی و مستمع آزاد در پاریس شرکت کردم. از آن جمله از کلاس‎های پرفسور بنیگسن و خانم هلن کاریر دانکوس (اسلام در کشورهای غیر عرب) و فلسفه اسلامی پرفسور آرناندز در سوربن، اسلام شناسی ژاک برک در کُلِژدوفرانس و اقتصاد سیاسی ژاک اوستری در پاریس ششم بسیار بهره بردم. از الجزایر تازه به استقلال رسیده و لیبی تازه انقلاب شده قراردادهای کاری در وزارتخانه‎های مسکن و نفت و گاز دریافت کردم. یک ماه در شهر الجزیره به سر بردم اما دیگر دیر شده بود. تند شدن ضرباهنگ انقلاب در ایران، حال و حوصله‎ای برای ادامه تجربیات فرنگ باقی نگذاشت.


نوروز 1358 به مدت دو ماه در تهران به سر بردم. شهریور 1359 به اتفاق همسر و چهار فرزند به ایران برگشتیم. تیر ماه 1360 برای رتق و فتق امور شخصی و تدوین نهایی پایان‎نامه دکترای جامعه‎شناسی شهری در دانشگاه سوربن که در واقع تغییر مسیری در موضوع رساله دکترای نیمه تمام قبلی بود بار دیگر به پاریس رفتم. به دلیل مشکلات خانوادگی از یک طرف و جوش و خروش انقلابی در ایران از طرف دیگر، بازگشت به ایران را بر باقی ماندن در پاریس تا ماه آبان برای شرکت در جلسه دفاع از رساله ترجیح دادم.


در سال 1363 به اتفاق بعضی همکلاسی‎های سابق دانشکده، یک شرکت مهندسین مشاور در معماری و شهرسازی تأسیس کردیم. تا سال 1365 علاوه بر تهیه چند طرح شهرسازی و بازسازی روستایی و مجتمع فرهنگی‎هنری همدان و طرح توسعه و عمران و حوزه نفوذ اسلام‎شهر و طرح ساختمان آب منطقه‎ای خراسان، چند ساختمان مسکونی برای بخش خصوصی را طراحی و نظارت کردم. همان هنگام تدریس در دانشگاه شهید بهشتی را شروع کرده و چون به خدمت رسمی دانشگاه درآمدم، برای رعایت قانون، سهام مهندس مشاور را واگذار و کار حرفه‎ای را به صورت شخص حقیقی برای بخش خصوصی و یا از محل بودجه‎های غیر عمرانی، نظیر تالار اجتماعات شهر همدان ادامه دادم. از آن پس وقت بیشتری به فعالیت‎های آموزشی و تألیف و ترجمه و مشارکت در انجمن‎های تخصصی و سازمان‎های حرفه‎ای اختصاص دادم.             

تحصیلات

‫- ﻛﺎرﺷﻨﺎﺳﻲ ارﺷﺪ ﻣﻬﻨﺪﺳﻲ ﻣﻌﻤﺎري از داﻧﺸﮕﺎه ﺗﻬﺮان ﺑﺎ ﻋﻨﻮان ﭘﺮوژه ﻧﻬﺎﻳﻲ “ﺑﺎزﺳﺎزي روﺳﺘﺎي زﻟﺰﻟﻪزده استاد” در ﺳﺎل 1348‬‬‬‬‬‬
‫- دوره ﻳﻜﺴﺎﻟﻪ زﺑﺎن و ادﺑﻴﺎت ﻓﺮاﻧﺴﻪ در داﻧﺸﮕﺎه ﭘﻞ واﻟﺮي در ﺷﻬﺮ ﻣﻮن ﭘﻠﻴﻪ ﻓﺮاﻧﺴﻪ در ﺳﺎل 1973‬‬‬‬‬‬
- دﻳﭙﻠﻢ ﻣﻄﺎﻟﻌـﺎت ﭘﻴﺸﺮﻓﺘﻪ) ‪ (D.E.A‬در رﺷﺘﻪ ﺷﻬﺮﺳﺎزي و آﻣﺎﻳﺶ ﺳﺮزﻣﻴﻦ از داﻧﺸﮕﺎه ﻛﺮﺗﻲ (ﭘﺎرﻳﺲ دوازدﻫﻢ) ﺑﺎ ﻋﻨﻮان رﺳـﺎﻟﻪ‬ ‫ﻣﻘﺪﻣﺎﺗﻲ دﻛﺘﺮي “ﺗﺌﻮري اﺳﻼﻣﻲ ﻣﺎﻟﻜﻴﺖ ارﺿﻲ“ در ﺳﺎل 1976‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬
‫- رﺳﺎﻟﻪ ﻧﺎﺗﻤﺎم دﻛﺘﺮي (ﺑﻪ ﻋﻠﺖ وﻗﻮع اﻧﻘﻼب اﻳﺮان) در رﺷﺘﻪ ﺟﺎﻣﻌﻪ ﺷﻨﺎﺳﻲ ﺷﻬﺮﻫﺎي اﺳﻼﻣﻲ در داﻧﺸـﮕﺎه ﺳـﻮرﺑﻦ و ﺛﺒﺖ ﻣﻮﺿـﻮع‬ ‫رﺳﺎﻟﻪ ﺗﺤﺖ ﻋﻨﻮان “ﺗﻮﺳﻌﻪ ﺟﻤﻌﻴﺘﻲ ﺷﻬﺮ ﺗﻬﺮان” در ﺳﺎل 1980 در آرﺷﻴﻮ ﻣﺮﻛﺰي رﺳﺎﻟﻪﻫﺎي دﻛﺘﺮي در داﻧﺸﮕﺎه ﻧﺎنتر ﭘﺎرﻳﺲ.‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

فعالیت های آموزشی

- ﻋﻀﻮ ﻫﻴﺄت ﻋﻠﻤﻲ داﻧﺸﻜﺪه ﻣﻌﻤﺎري و ﺷﻬﺮﺳﺎزي داﻧﺸﮕﺎه ﺷﻬﻴﺪ ﺑﻬﺸﺘﻲ از ﺳﺎل 1364 تا 1365‬
- ﻋﻀﻮ ﻫﻴﺄت ﻋﻠﻤﻲ داﻧﺸﻜﺪه ﻣﻌﻤﺎري و ﺷﻬﺮﺳﺎزي داﻧﺸﮕﺎه علم و صنعت ایران از ﺳﺎل 1365 تا 1389‬
‫‫- رﻳﺎﺳﺖ و ﻣﺪﻳﺮﻳﺖ ﮔﺮوه ﻣﻌﻤﺎري داﻧﺸﻜﺪه ﻣﻌﻤﺎري و ﺷﻬﺮﺳﺎزي داﻧﺸﮕﺎه ﻋﻠﻢ و ﺻﻨﻌﺖ اﻳﺮان از ﺳﺎل 1367 ﺗﺎ 1371‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬
‫- ﺗﺪرﻳﺲ در داﻧﺸﮕﺎهﻫﺎي ﻋﻠﻢ و ﺻﻨﻌﺖ، ﭼﺎﺑﻬﺎر، قزوین، همدان، تبریز و ﺷﻬﻴﺪ رﺟﺎﻳﻲ.‬‬‬‬‬
‫- ﻋﻀﻮ ﮔﺮوه ﺑﺮﻧﺎﻣﻪرﻳﺰي آﻣﻮزش ﻣﻌﻤﺎري ﺷﻮراي ﻋﺎﻟﻲ ﺑﺮﻧﺎﻣﻪرﻳﺰي و ﮔﺮوه ﻫﻨﺮ ﺷﻮراي ﻋﺎﻟﻲ ﮔﺴﺘﺮش ﻣﺆﺳﺴﺎت آﻣﻮزش ﻋﺎﻟﻲ وزارت‬ ‫ﻋﻠﻮم و ﻓﻨﺎوري از ﺳﺎل 1365 اﻟﻲ 1373‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬
‫- ﻃﺮاﺣﻲ ﺳﻮاﻻت آزﻣﻮن ﻛﺎرداﻧﻲ، ﻛﺎرﺷﻨﺎﺳﻲ، و دﻛﺘﺮاي رﺷﺘﻪ ﻣﻌﻤﺎري، آزﻣﻮن ﺳﺮاﺳﺮي اﺣﺮاز ﺻﻼﺣﻴﺖ و رﺗﺒﻪﺑﻨﺪي ﻣﻬﻨﺪﺳﻴﻦ‬ ‫ﻣﻌﻤﺎر، و ﻋﻀﻮﻳﺖ در ﻫﻴﺄتﻫﺎي ﻣﺨﺘﻠﻒ رﺳﻴﺪﮔﻲ و ﺑﺎزرﺳﻲ داﻧﺸﮕﺎﻫﻲ و وزارﺗﻲ.‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬
- تعداد دویست مقاله،سخنرانی  و داوری مقالات علمی و مسابقات حرفه ای  

فعالیت های حرفه ای

‫- ﻋﻀﻮ اسبق ﻫﻴﺄت ﻣﺪﻳﺮه و ﺳﺮﭘﺮﺳﺖ دورهﻫﺎي آﻣﻮزﺷﻲ ﻛﺎﻧﻮن ﻣﻬﻨﺪﺳﺎن ﻣﻌﻤﺎر داﻧﺸﮕﺎه ﺗﻬﺮان.‬‬‬‬‬
‫- ﻋﻀﻮ اسبق ﻫﻴﺄت بازرسی و ﻫﻴﺄت ﻣﺪﻳﺮه ﺳﺎزﻣﺎن ﻧﻈﺎم ﻣﻬﻨﺪﺳﻲ ﺳﺎﺧﺘﻤﺎن اﺳﺘﺎن ﺗﻬﺮان و ﻧﻤﺎﻳﻨﺪه اﻳﻦ‬ ‫ﺳﺎزﻣﺎن در ﻛﻤﻴﺴﻴﻮن ﺣﻞ اﺧﺘﻼﻓﺎت ﻣﺎﻟﻴﺎﺗﻲ ﻣﻬﻨﺪﺳﻴﻦ.‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

آثار معماری

1349- منزل مسکونی سیدخندان در دو طبقه، استفاده از آجر قزاقی سفید و سیمان شسته در نما. ‬‬‬‬
1361- منزل مسکونی سعادت آباد در دو طبقه، استفاده از نمای تمام آجری.
1363- منازل مسکونی میدان خراسان در دو بلوک سه طبقه، استفاده از تیرآهن سازه¬ای بال پهن نمایان و آجر قزاقی.
1369- منزل مسکونی گلابدره در شش نیم طبقه، استفاده از آجر قزاقی و سیمان در نما.
1371- خانه لواسان در سه طبقه، به عنوان اولین خانه خورشیدی ایران.
1389- مجتمع سبز گلابدره در شش طبقه، استفاده از بتن نمایان و آجر قزاقی، و ادامه تجربیات معماری پایدار.

ترجمه و تألیف

1357 - ﺗﺮﺟﻤﻪ رﺳﺎﻟﻪ ﺑﺮﮔﺰﻳﺪه دﻛﺘﺮاي ﺳﺎل 1976 داﻧﺸﻜﺪه ﺣﻘﻮق و ﻋﻠﻮم ﺳﻴﺎﺳﻲ ﺳﻮرﺑﻦ ﭘﺎرﻳﺲ، ﺗﺤﺖ ﻋﻨﻮان “روﻳﺎروﻳﻲ مسلک¬ها و جنبش¬های ﺳﻴﺎﺳﻲ در ﺧﺎورﻣﻴﺎﻧﻪ ﻋﺮﺑﻲ ﺗﺎ ﺳﺎل 1967”، انتشارات قلم‬‬‬‬‬‬
‫1360 - ﺗﺮﺟﻤﻪ ﻛﺘﺎب “ﻓﻠﺴﻄﻴﻨﻲ آواره” ﺑﻪ رواﻳﺖ اﺑﻮاﻳﺎد (ﺻﺎﻟﺢ ﺧﻠﻒ)، نوشته اریک رولو، انتشارات قلم (چاپ دوم: انتشارات گام نو، 1381)‬‬‬‬‬
‫‫1373 - ﺗﺮﺟﻤﻪ ﻛﺘﺎب “ﺑﻮم ﺷﻨﺎﺳﻲ و ﻓﻠﺴﻔﻪ ﺗﻮﺳﻌﻪ” ﻧﻮﺷﺘﻪ اﻳﻨﻴﺎﺳﻲ زاﻛﺲ‬‬‬‬‬‬‬
‫1379 - ﺗﺄﻟﻴﻒ ﻛﺘﺎب “ﺗﺄﻣﻼت در ﻫﻨﺮ و ﻣﻌﻤﺎري”، انتشارات گام نو (ﭼﺎپ دوم ﺑﺎ اﺿﺎﻓﺎت: انتشارات گنج هنر، 1388)‬‬‬‬‬
‫1381 - ﺗﺮﺟﻤﻪ ﻛﺘﺎب “ﺑﻦ ﺳﺎﻳﻖ: ﻣﺒﺎرزه، ﻣﻘﺎوﻣﺖ و زﻧﺪﮔﻲ”، مصاحبه با آن دوفور مانتیل، انتشارات گام نو‬‬‬‬‬
1384 - ﺗﺮﺟﻤﻪ ﻛﺘﺎب “ ﻣﻘﺎوﻣﺖ، آﻓﺮﻳﻨﺶ اﺳﺖ” ﻧﻮﺷﺘﻪ ﻣﻴﺸﻞ ﺑﻦ ﺳﺎﺋﻖ و فلورانس اوبناس، نشر چشمه
‫1388- ﺗﺮﺟﻤﻪ ﻛﺘﺎب “ﮔﺴﺴﺖ ﻫﺎي اﻧﺪوﻫﺒﺎر: روان رنجوری و بحران اجتماعی” ﻧﻮﺷﺘﻪ ﻣﻴﺸﻞ ﺑﻦ ﺳﺎﺋﻖ و ژرار اشمیت، انتشارات صمدیه‬‬‬‬‬
1390 - ﺗﺎﻟﻴﻒ ﻛﺘﺎب “آرﻣﺎﻧﺸﻬﺮ اﺳﻼﻣﻲ: ﻧﮕﺎﻫﻲ ﭘﺪﻳﺪارﺷﻨﺎﺳﺎﻧﻪ ﺑﻪ ﻣﺮاﺳﻢ ﺣﺞ ﻋﻤﺮه”، انتشارات صمدیه
1391 – ترجمه کتاب “سرشت اهریمنی پول: گلچینی از دستنوشته¬های فلسفی اقتصادی 1944 کارل مارکس”، منتشرشده در شماره 73 مجله چشم انداز ایران (اردیبهشت و خرداد 91)
1395-تالیف کتاب"از ناسوت تا لاهوت"

جوایز و تقدیرنامه ها

1374- درﻳﺎﻓﺖ ﺟﺎﻳﺰه و ﻟﻮح ﺗﺸﻮﻳﻖ ﻓﺼﻠﻨﺎﻣﻪ آﺑﺎدي ﺑﻪ ﻣﻨﺎﺳﺒﺖ ﻃﺮاﺣﻲ و اﺟﺮاي ﺧﺎﻧﻪ ﺧﻮرﺷﻴﺪي ﻟﻮاﺳﺎن‬‬‬‬‬
1387 - دریافت لوح تقدیر دومین جشنواره مهندسی ساختمان ﺑﻪ ﻣﻨﺎﺳﺒﺖ ﻃﺮاﺣﻲ و اﺟﺮاي ﺧﺎﻧﻪ ﺧﻮرﺷﻴﺪي ﻟﻮاﺳﺎن‬
1382- دریافت عنوان “استاد پیشکسوت” از دانشگاه علم و صنعت ایران
‫1388- ﺛﺒﺖ اﺧﺘﺮاع “ﺷﻮﻣﻴﻨﻪ اﻛﻮﻟﻮژﻳﻚ” و اﺟﺮاي آن در ﻣﺠﺘﻤﻊ ﺳﺒﺰ ﮔﻼﺑﺪره‬‬‬‬‬‬
دریافت تعداد زیادی لوح تقدیر و تشویق¬نامه به مناسبت خدمات علمی و آموزشی